پرهام نازنینم فرشته زندگیمونپرهام نازنینم فرشته زندگیمون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

پرهام عادلی

پرهام و دوستاش

این عکس چند روز بعد چهار ماهگی پرهامه که مامامریم از وبلاگ آرتاجون برداشته، دیدار دوباره پرهام و آرتاجون. اینجاهم تو شب پنج ماهگی پرهامم، پرهام بغل محمدحسین جون (پسر عموی مودب و آقای پرهام) نشسته امسال محمدحسین پیش دبستانی میخونه، راستی کت بافتنی سفیدی که تن پرهامه مال کودکی بابا محمده که مامابا(مامان بابامحمد) براش بافته بود و یادگاری برا پسرش نگه داشته. باز تو پستهای بعدی عکس بقیه دوستای پرهام رو اضافه میکنم. ...
2 دی 1392

چند تا عکس دیگه

اینجا مامان مریم برا پرهام هوای روزای تابستون رو کرده، رو قالیچه خوش رنگی که عمه فریبا و عموحسین برا تولد پرهام کادو داده بودن. اینجا هم پرهام عزیزم با لبخند قشنگی که رو لبش نشسته ...
2 دی 1392

پرهام و سرگرمی هاش

پرهام سازش رو خیلی دوست داره وقتی روبروش میگیرم و آهنگهاش رو گوش میده با هیجان دستهاش رو تکون میده و حرف میزنه، وقتهایی هم که بهانه گیره یا گریه میکنه تا صدای سازش رو میشنوه آروم میشه، بعضی وقتها هم با حلقه هاش سرش گرمه. همه چی برا پرهام وسیله ای برا سرگرمیه مثلا با نایلون های محکم با صدای خش خش 20 دیقه ای میشه سرش رو گرم کرد یا دستمال و آستین لباسش و وسایل آشپزخونه و خلاصه هر چی به نظرتون بیاد همه رو هم اول می بره دهنش. اینجا پرهام تو آشپزخونه مشغوله وقتی مامانش داره آشپزی میکنه. آشپزخونه چون پر وسایل مختلفه یکی از محبوبترین جاها برا پرهامه.   ...
2 دی 1392

پرهام و غذای کمکی

بالاخره پرهام پنج ماهه شد و میتونه طعم های خوشمزه و مختلف رو تجربه کنه اینم از اولین فرنی های پرهام و اینم کیک کدو حلوایی که ماما مریم به میمنت اولین روز غذا خوردن پرهام پخته و برش زده به ظاهرش نگاه نکنین خوشمزه است. و اینم از پوره های محبوب پرهام، پوره کدو حلوایی ...
2 دی 1392

روروئک سواری

چند شب پیش بابا محمد برا پسرش روروئک خرید و پرهام حسابی ذوق کرده بود هنوز بلد نیست بروندش هر چند براش هنوز زوده باید بذارمش کنار تا چند ماهه دیگه سوارش بشه. اینجا هم مشغول شنیدن آهنگهاشه   ...
2 دی 1392

پرهام و روزای برفی

یکی از مواردی که پرهام زیاد خوشش نمیاد و شروع میکنه به اعتراض، عوض کردن لباسه و مخصوصا پوشیدن لباس گرمه که محدودش میکنه. اینم از بیقراریهای حاضر شدن پرهام برا بیرون رفتن. اینجاهم داریم میریم خونه ماماما(مامان ماما) تا مامان بره کلاس بدمینتون و پرهام پشت فرمونه ...
2 دی 1392
1